.........

ساخت وبلاگ
چند صباحی دگر جای خالی نبودنت تکرار می شود چگونه آن غروب بهاری  آسوده خیال سر به بالین شب خوفتی که دیگر نه به طن جانی و نه به سیما سخنی داشتیآری نمی دانستی که اجل در کمین جانت خفته باشد که آخرین غروب جانت را بدون درد و آهی بگیردو در اندرون من نمی گنجد که چه مظلومانه در سکوت تنهایی خوفتیتا به آرامش ابدی برسی و آن صدایت به خاطرها بپیونددای کاش در آن روز آخر اندکی بیشتر باهم بودیمگپ و گفتی میزدیم و خواب از چشم بهت زده ات دور میشدافسوس  ............
ما را در سایت ......... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : senatooro بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 8 خرداد 1401 ساعت: 9:24